روزنوشت شنبه
































دلنوشته های دخترمردادی

شـ ـكلـك هاے پـ ـادشـاه وَ مـَ ـلکـ ـه   سلام دوستای گلم

امروز ساعت 10بیدارشدم اتاق رو مرتب کردم وصبحونه خوردم واومدم نت گردی بعدش رفتم پایین اهنگ گوش دادم مامان هم رفت پیش کمد سازه بعد که اومد مامان بزرگم زنگ زد که تولد دختر داییمه وبعدش هم خاله وزنداییم زنگ زد یک جریانی پیش اومد که نگو ناهارخوردیم وبابا اومد وخواهرم روآماده کردم وبا مامانم رفتیم خونه بابا بزرگم اماده شدند و رفتند جهیزیه نوه دایی مامانم روببیند من که نرفتم بعدش اومدند عرشیا پسرداییم وساناز دختر خاله ام بودند نمیدونستم کدومشون رو بغل کنم هر دوتاشون عشقای منن بعدش رفتند تولد دخترداییم من هم چون خوشم نیومد نرفتم سریک موضوعی خونه موندم وداییم اومد گفت اگه تولد بگیری نمیذارم دخترم بیاد من هم گفتم اماده نبودم بعدش دایی کوچیکام اومدند ومن بازی استقلال رومیدیدم داییم هم تو حیاط قلیون میکشیدند بعدش زنداییم زنگ زد گفت بگوبیاد دنبالمون داییم رفت دنبالشون واومدند یکم بودیم واومدیم خونمون وشام خوردیم ودایی کوچیکم اومد یکم حرف زدیم ورفت ومن هم اومدم وب رواپ کنم واس بازی واهنگ گوش کنم وبرم بخسبم ...

شکلک های هلندوستتون دارم شبتون رویاییشکلک های هلن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ شنبه 9 شهريور 1392سـاعت 22:57 نويسنده فهیمه| |

Design by: pinktools.ir